دوماهگی

امروزپنجشنبه 95/7/15 با امیرحسین رفتیم واکسن دو ماهگیتو زدیم. الهی بمیرم برات که اون روز کلا پات درد میکرد و بی تابی میکردی. از الان غصه واکسن بعدیتو دارم. کاشکی همه دردای عالم بیان سراغ من اما تو هیچوقت درد نکشی

مهمانی

مهمونی هفت حموم شما روز پنجشنبه بیست و یکم مرداد انجام شد. تو این روز محمد طاها پسر نیلوفر به دنیا اومد و اینکه از این روز مجبور شدم بهت شیر خشک بدم چون با شیر من سیر نمیشدی و وزنت کم شده بود. و اینچنین شد که شما شیرخشکی شدی.



زردی

چهارشنبه من و امیرحسین بردیمت دکتر که خانوم دکتر گفت زردی داری برای همین یه دستگاه اجاره کردیم و شمارو خوابوندیم زیر نورش که خداروشکر تا صبح مشکلت حل شد. 

اولین حمام

یکشنبه بیستم مردادخاله مهین مهربون با کمک خاله نسرین عزیز شما رو بردن حمام. آخه شما خیلی کوچولو هستی و حمام کردنت مهارت میخواد که خاله مهین داره

پیش به سوی خونه

شنبه 95/5/16 بهمراه شهناز و امیرحسین از بیمارستان مرخص شدیم. البته قبلش تست شنوایی انجام شد که پرستار گفت واکنش سریعی به صدا داری. وقتی رسیدیم خاله نسرین و خاله مهین خونه مامان منتظرمون بودن.


باهوش کی بودی تو؟