لذت ببر

تو یازده هفته و دو روزگی سه تایی من تو و پدر عزیزت رفتیم سونوی غربالگری مرحله اول. صدای قلبت و شنیدیم که البته پدرت دوست داشت بیشتر بشنوه بعد آقای دکتر سیدی تو سونوگرافی خورشید حسابی ورندازت کرد.قدت 47 میلی متر بود. استخوان بینی ات دیده شد و مایع پشت گردنت 1 میلی متر بود . اندازه ران پات هم 6 میلی متر البته همه سونو ها رو برات نگه میدارم تا در آینده ببینیشون. آقای دکتر زمان تقریبی تولدت و بیست مرداد نودوپنج نوشته  

امروز اما تو یک هفته بزرگ ترشدی الان تو دیگه بزگتر از 47 میلی متر شدی ! میبینی گل من زمان در گذره و ما بایستی با اون حرکت کنیم نه یه قدم جلوتر نه یه قدم عقب تر و من از همین الان ازت میخوام که از لحظه لحظه عمرت لذت ببری پس تا مرداد نود و پنج از شنا کردن لذت ببر 

C

سلام کوچولو

و حالا شما در آغاز هفته پنجم قرار داری. تقریبا شبیه حرف C و تعداد 125000سلول داری. قراره که ان شالله این هفته قلب کوچولو و نازت شروع به تپیدن کنه. در حدود 2 میلی متر طول داری یعنی نصف یه دونه برنج و و زنت کمتر از 1 گرم هست.  میبینی عزیزکم خدا ی مهربون با چه ظرافتی ماروخلق کرده؟  امیدوارم هیچوقت در زندگیت فراموشش نکنی. 

نگرانی

سلام
راستش من اینروزا یه کم نگرانم . میترسم که قدرت اینو نداشته باشی که خودتو محکم نگه داری و یه جای خوب و گرم و آروم برای خودت پیدا کنی!  البته هربار که این نگرانی به سراغم میاد  سریع به خودم میگم خدای مهربون خودش میدونه چیکار کنه ! تو هم از همین الان یاد بگیر که به خودش توکل کنی به خدای بزرگ و مهربون
گر نگهدار من آنست که من میدانم
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
16 آذر 94

سورپرایز

سلام

حالا تو اینجایی تو بخشی از وجود من ازت متشکرم که حضورت  و خیلی زود با یه خط صورتی کمرنگ به من نشون دادی .  پرستار آزمایشگاه از اینکه انقدر زود متوجه شدم تعجب کرده بود! هرچند که هنوز مشغول تکثیر سلول هات هستی و قلب قشنگ و مهربونت هنوز شکل نگرفته اما ما از همین الان دوست داریم. و این روزها بزرگترین خواسته ما سلامتی توست. تو یه معجزه هستی که هر لحظه درون من در حال رخ  دادنی. راستی بدون که فامیل مهربونمون از شنیدن خبر اومدن شما خیلی خوشحال شدن 

 از خدای مهربون میخوام که مهربون ترین  شجاعترین و سالمترین قلب این دنیا در وجود تو شکل بگیره.

10 آذر 94


محیط زیست

سلام بر فرشته آسمانی

حالا بعد از عمل لازک چشم میتونم اندکی بخونم و بنویسم. نکته مهم مثل همیشه اینکه آقای پدر مثل همیشه با مهربونی مراقب من بود و تو زمان نقاهت مثل یه پرستار دوست داشتنی بود. جوریکه من حتی حاضر نبودم قطره چشمم و بدم یه نفر دیگه بریزه

اما چیزی که تو این مدت تو ذهنم بود و میخواستم بگم محیط زیست بود. من از طرف هم نسلی هام و حتی نسل قبل و قبل تر از شما و نسلتون عذرخواهی میکنم چراکه تو نگهداری محیط زیست بسیار بسیار کوتاهی کردیم. اما....

اما از تو میخوام که محیط زیست برات یه دغدغه باشه. ازت میخوام که به طبیعت و درختا احترام بگذاری. از آب مراقبت کنی و مواظب پرندگان و حیوانات باشی. قبل از عمل چشمم رفتیم شمال. جدای از اینکه فوق العاده خوش گذشت زباله هایی که تو ساحل و جنگل رها شده بود خیلی آزار دهنده بود. من به نوبه خودم همیشه مراقبم آشغال بیرون نندازم و به دیگران هم تذکر میدم. یکی از آرزوهام در مورد شما هم اینه که فرشته نجات محیط زیست باشی.